در تحلیل هنر به روش پدیدارشناسی به دو جریان عمده می توان اشاره کرد: پدیدارشناسی سوبژکتیو و پدیدارشناسی غیر سوبژکتیو. پدیدار شناسا سوبژکتیو هنر ، روش هوسرل را که مبتنی بر کشف معانی و دوات در ساحت آگاهی است، در تحلیل زیبایی شناسی به کار می برند و لذا زیبایی شناسی را به مثابه یک علم تلقی می کنند، اما در پدیدارشناسی هرمنوتیکی، عمده توجه، به ذات هنر و نسبتش با حقیقت معطوف است
در میان این گروه از پدیدار شناسان، هایدگر جایگاه خاصی دارد. وی از یک سو هرمنوتیک را با وجود شناسی پیوند می زند؛ چون بر این عقیده است که در جریان عمل فهم است که اشیا ظاهر می شوند و وجود منکشف می شود و از سوی دیگر پدیدارشناسی را نیز با امر آشکار شونده که نزد او همان وجود است، مرتبط می داند و لذا پدیدارشناسی وی جنبه هرمنوتیکی به خود می گیرد.
مقاله حاضر بر آن است نشان دهد که چگونه هایدگر با به کارگیری روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی در تحلیل اثر هنری، ضمن گشودن راهی نو به سوی روشن شدن پیوند وثیق میان هنر و حقیقت، اثر هنری را محل برقراری و ظهور عواملی می داند که فتوح وجود را برای آدمی فراهم می آورد.
هایدگر با این نگاه در کتاب مشهور خود منشأ اثر هنری، به تحلیل اثر هنری می پردازد. وی با نقد زیبایی شناسی علمی که هنر را به حس و لذات ناشی از حواس تقلیل می دهد، می گوید که از رهگذر هنر است که می توان نسبتی وجودی با گذشته برقرار کرد و به شناخت عالم یک قوم تاریخی راه یافت. در مجموع هایدگر هنر را محل رخداد یا پیشامد حقیقت می داند.
پدیدارشناسی از نوع هرمنوتیک، برقراری نسبت های وجود است. اینکه این نسبت ها چگونه می تواند در مواجهه انسان با جهان برقرار شود، از مهم ترین دغدغه های فلاسفه مختلف از جمله هایدگر، فیلسوف مشهور آلمانی است. این پژوهش در نظر دارد تا تفسیری از پدیدارشناسی ارائه دهد که بتواند در فرآیند طراحی، قابل تعمق و اجرا باشد. در این راستا، بعد از توصیف کامل پدیدارشناسی هرمنوتیک (که به طور خاص با اندیشه های هایدگر قابل شناسایی است)، پنج گام مشخص از آن استخراج شده که شامل زمانمندی، برقراری رابطه معنادار با ساحت های سه گانه زمان، برقراری شبکه نسبت های وجود ی بین انسان و محصول، برقراری رابطه هرمنوتیک، و آشکاری است.
منبع: https://jozvefarsi.com/product/heidegger-and-hermeneutic-phenomenology/